پله پله تا ملاقات خدا

اخلاق اسلامی از طریق حکایت ها و جملات آموزنده

پله پله تا ملاقات خدا

اخلاق اسلامی از طریق حکایت ها و جملات آموزنده

دلمان مثل سیر و سرکه بجوشد

پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۴۷ ب.ظ | مطهر مرتضایی | ۰ نظر

آیا فکر کرده ایم که چرا یک پیرزن فقیر و بیمار ادعای خدایی نمی کند و پادشاهان و سلاطینی مثل فرعون و نمرود چنین ادعایی می کنند؟🤔 پاسخ را قرآن کریم فرموده است: آن پیرزن احساس فقر و نیاز و ناتوانی می کند ولی فرعون و نمرود چنین احساسی ندارند.👑 بلکه فکر می کنند که غنی و قدرتمند هستند. ولی فقط فکر می کنند.😆 چون انسان که مستقا غنی و قدرتمند نمی شود. 

قرآن می فرماید هرکس فکر کند مستقلا غنی و قدرتی دارد حتما طغیان می کند💪💰


یک فرد زندانی را تصور کنید⛓ که دستگیر شده ولی هنوز محاکمه نشده. دلش مثل سیر و سرکه می جوشد که نتیجه دادگاه چه خواهد بود؟⚖ جرم من چقدر سنگین است؟ 💰و...

احساس ما نسبت به گناهان خودمان هم باید همین باشد. 😳اگر به قیامت ایمان داریم و رسیدگی به حساب و کتاب بندگان و عبور از پل صراط را حق و حقیقت می دانیم نباید به عجب و غرور مبتلا شویم. امام صادق علیه السلام فرمود: الممر علی الصراط حقا فالعجب لماذا؟ (من لا یحضره الفقیه. ج۴. ص ۳۹۳)


فرمود : هر کس یک بار بگوید سبحان الله والحمدلله ولا اله الا الله و الله اکبر درختی برای او در بهشت کاشته می شود.🌴 خوشحال شدیم😁 و گفتیم: یا رسول الله ، اگر این چنین است ما درختان ، بلکه جنگل انبوهی در بهشت خواهیم داشت. 🌳🌲🌴فرمود: به شرطی که با گناهان خود آتشی نفرستید که تمام آنها را بسوزاند!🔥


...بله. خداوند فرمود : من جاء بالحسنه فله عشر امثالها. هرکس حسنه ای بیاورد ده برابر پاداش دارد.☝️ اگر گمان می کنیم حسناتی داریم خدا را شکر. اما نگران باشیم که این حسنات را به سرمنزل مقصود برسانیم...خیلی نگران باشیم!🙄

تخته سنگی را تصور کنید که بر آن گرد و خاکی نشسته، 💨 سپس رگباری ببارد ⛈ و خاک آن را بشوید و آن را پاک و صاف نماید. این تمثیلی است که خداوند بیان فرموده در باب کسانی که کار نیکی انجام می دهند و آن را با رفتار ناپسند خود خراب و باطل می کنند و بهره ای از عمل خود نمی برند. (بقره-۲۶۴)


او دانشمندی بود با شاگردان بسیار زیاد . اعل عبادت فراوان و مستجاب الدعوه. اسم اعظم را هم می دانست. علم و معنویت را با هم داشت. بالاتر از او را نمی شد تصور کرد...🙄

...و آنها در فساد غوطه ور بودند. فساد عقیدتی. اهل جادو و جمبل. پست تر از آنها را نمی شد تصور کرد...😞


در تاریخ💂 گزارشی از برخورد او با آنها ثبت نشده اما چون معاصر بوده اند👥 طبیعی است که فکر کنیم با هم برخوردی داشته اند و او نه تنها خود را بهتر و برتر از آنها می دانسته 😒بلکه خود را در اوج خوبی ⬆️و آنها را در اوج بدی⬇️ به حساب می آورده است. شاید هم بوده اما جوجه خا را آخر پاییز می شمارند.!!🐥


... اما بازی سرنوشت و تقدیر الهی را ببین که عاقبت آنها را درس عبرتی برای ما قرار داده تا خود را برتر از کسی ندانیم😌

او بلعم باعورا بود. و از آن مقام چنان سقوط کرد که زمین گیر شد.🌍 اخلد الی الارض واتبع هواه (اعراف 167)

و آنها ساحران فرعون بودند🕎 اما چنان انقلاب و تحولی در آنها ایجاد شد که تهدید و شکنجه های سخت فرعون هم نتوانست آنها را از ایمانشان بازگرداند. ایمانی پاک و عمیق و خلل ناپذیر. ساحران فرعون شدند مسحور خدا.😇

به فرعون گفتند: باکی نیست! ما به سوی پروردگار خود متحول شده ایم و امیدواریم پروردگار ما گناهان ما را ببخشاید چرا که نخستین ایمان آورندگان بوده ایم. (شعرا-50 و 51)


عجب و تکبر ما اگر به خاطر امور دنیایی مثل مقام و ثروت💸 باشد که هیچ! اگر آدم خوبی باشیم اهل علم📝 خواهیم بود و اگر خیلی آدم حسابی باشیم اهل عبادت، تقوا و معنویت. 📿
اما جمع علم و معنویت هم قابل تکیه و اعتماد نیست. 👒زیبا گفت حافظ: تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است! از داستان بلعم باعورا و ساحران فرعون درس بگیریم. می گویند جوجه 🐣را آخر پاییز می شمارند یعنی آخر پاییز دنیا و اول زمستان آخرت. قبل از بهار بهشت!💐 فقط وقتی وارد بهشت شدیم می توانیم خود را از اهل جهنم برتر بدانیم!!


کم آن زیاد و زیاد آن کم است!

پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۴۳ ب.ظ | مطهر مرتضایی | ۰ نظر

می گوییم فلانی دو تا خودرو دارد. زیاد است!✋

می گوییم فانی ده تا دوست و رفیق دارد. کم است!👏

می گوییم این ده تا دوست نسبت به کسی که ۵ تا دوست و رفیق دارد زیاد است!✋

می گوییم فلانی در عمرش ۵۰ بار به مسجد رفته. کم است!👏

.....

خب این حرف ها چه ربطی دلرد؟ ربط آن این است که برای درمان👷 عجب و تکبر به ما گفته اند : گناهان خود را زیاد و کارهای خوبمان را کم به حساب آوریم🕶 و خوبی های مردم را زیاد ببینیم.👓 مثلا رسول خدا صلی الله علیه و آله در توصیف افراد عاقل می فرمایند: کار خوب اندک را از غیر خود زیاد می شمارد و کار خوب فراوان را از خود اندک به حساب می آورد. (یستکثر قلیل الخیر من غیره و یستقل کثیر الخیر من نفسه)- 📝مستدرک الوسائل-۱/۱۳۲/۱۸۴


در مثال های فوق فهمیدیم که کم و زیاد نسبی است . هم بستگی به موضوع دارد و هم بستگی به افراد.📝🙂

حالا امتحان کنیم در مورد خودمان: ۱- روزی یک گناه کبیره انجام می دهیم.⛔️ در آن حدیث گفته شد که شیطان می پسندد که گناه خود را کوچک بشماریم🚮  (اصول کافی ج۲ ص۳۱۴۸) و بگوییم روزی یک گناه که چیزی نیست! مردم صدتا هزارتا گناه می کنند!! اما ما باید بگوییم روزی یک گناه خییلی زیاد است. سالی ۳۶۵ گناه و در ۴۰ سال آینده می شود ۱۴۶۰۰تا! وای😧

از آن طرف روزی ۱ نماز مستحبی می خوانیم.🛐 شیطان تشویق می کند که آن را شق القمر بدانیم.🌗 اما ما میگوییم: این که چیزی نیست. بعضی مقید به همه نوافلند! ما کجاییم😔


اگر خداوند توفیق داد🌧 و توانستیم کار خوب خود را کم و ناچیز بشماریم، مبادا همین کارمان را مهم و بزرگ بشماریم!😌

خوب است به خودمان تذکر دهیم که در اینجا هم عده ای از ما جلوتر هستند. 🏃کسانی که تمام کارهای خوب را انجام می دهند و در عین حال گویا هیچ کاری نکرده اند!👣

اذا فعلت کل شیء فکن کمن لم یفعل شیئا (شرح نهج البلاغه . ابن ابی الحدید.ج۲ص۲۵۸)🏋


هیچ فکر کرده ایم چرا عطر را در کاسه و بشقاب و لیوان نگه داری نمی کنیم؟!!🍽☕️🍵 عطرها را اولا در شیشه هایی با دهانه کوچک نگه می داریم و ثانیا هم در شیشه را محکم می بندیم.⚗ چرا؟ چون خاصیت عطر این است که منتشر و پراکنده می شود. اگر در شیشه عطر باز بماند ، حتی اگر آن را در کمد اتاقمان مخفی کرده باشیم بعد از مدتی می بینیم چیزی در شیشه نمانده است. ☁️

هر یک از ما که فکر می کند حسنات و اعمال صالحی دارد - بر فرض که داشته باشد- نه تنها باید آن حسنات و اعمال را داخل شیشه کند و در کمد خاطرات گذشته بگذارد، بلکه در شیشه را هم ببندد و باز نکند ...یعنی به آن خاطره فکر نکند🤔 آن را برای خود بزرگ جلوه ندهد.😌😁


ساعت یک و دو نصفه شب بود. ⏱صدای شرشر آب می آمد.📣 کسی پای تانکر نشسته بود و ظرف ها را می شست. 🚿جلوتر رفتم....حاج هت بود! (یادگاران - کتاب شهید همت-ص۵۰)

...وقتی این خاطره را می خوانیم خوشمان می آید.😊 اگر بیشتر خوشمان بیاید😄 تصمیم میگیریم ما هم چنین کاری را انجام دهیم. اگر خیلی خوشمان بیاید و این خاطره تاثیر ماندگاری روی ما بگذارد ،😃 روزی...مثلا در یک اردو به آن عمل می کنیم. اما زیرچشمی حواسمان به اطراف هست که کسی بیاید و این شاهکار ما را ببینند و در تاریخ ثبت کنند.😌 اما متاسفانه همه خوابند!

فردای آن روز هم منتظریم تا بحث ظرف ها مطرح شود🍽🍴 و جستجویی کنند که آخر چه کسی دیشب چنین فداکاری بزرگی کرده و ظرف ها را شسته؟! اما متاسفانه هیچ کسی حواسش نیست!😚

در دل می گوییم: ای غافل ها...ای نادان ها.....قدر این شخصیت را نمی دانید...🙄

شیطان لبخند رضایتی می زند😈...از این بهتر برای شیطان چه می شود؟!حاج همت بذر تواضع و اخلاص کاشت و شیطان از کار ما محصول عجب و غرور درو کرد!🎍



ما عاقل و الباقی مردم غوطه ور در جهالت!

پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۴۱ ب.ظ | مطهر مرتضایی | ۰ نظر

ماجرا از تفکیک رشته های تحصیلی در دبیرستان شروع می شود. 🏃🚶دانش آموزان رشته های ریاضی و تجربی هر یک بر اهمیت رشته خود تاکید و دیگری را تحقیر می کنند.👞👟 این آن را زیر رادیکال می نامد🔣 و آن ای را اهل تشریح قورباغه🐸 و هر دو به دانش آموزان علوم انسانی فخر می فروشند و آنها را هیچ هم حساب نمی آورند. در دانشگاه هم حکایت باقی است گرچه جنگ مغلوب می شود و عمدتا اهل علوم انسانی مثل جامه شناسی و حقوق و سیاست خود را بر صدر می نشانند 📚و رشته های فنی و مهندسی و پزشکی را خادم خود می دانند. 

در حوزه های علمیه👳 هم گاهی فردی خود را عالم علوم معنوی و الباقی مردم را طالب علوم دنیا و جاهل می داند!!😵

اینها امروزی شده صحبت های امام در چهل حدیث است ص ۸۲ و ۸۳

ضمن اینکه اصلش را مطالعه می کنیم📑 مصادیق بیشتر را هم فکر کنیم!🤔


فرض کنیم شناگر توانایی هستیم🏊 و چند کیلومتر در دریا شنا کرده ایم. اما هنوز راهی تا ساحل مانده است.👣 روشن است که اگر به دست و پا زدن و شنا کردن خود ادامه ندهیم در آب فرو می رویم و غرق می شویم.👷 شناگری قبل ما هر چه که خوب بوده باشد ...دیگر قایقی نیست که بخواهیم به آن تکیه کنیم.🚣

فرض کنیم عبد و بنده خوب خدا هستیم و سالهای سال به خوبی بندگی کرده ایم.🌙🌞🌜🌨 اما هنوز راهی تا بهشت مانده است!🌹 بندگی ما هر چه خوب بوده باشد....

واعبد ربک حتی یاتیک الیقین (حجر-۹۹) و پروردگارت را عبادت کن تا یقین (=مرگ) تو فرا رسد.😇


چه بسیار چراغی که باد خاموشش کرد 💨 و چه بسیار عابدی که خودپسندی نابودش کرد! 🌪(کم من سراج أطفاته الریح و کم من عابد افسده العجب). این حدیث از عیسی مسیح علیه السلام نقل شده است (بحار الانوار ج ۷۲- ص۳۲۲)


داوود علیه السلام شبی را به تلاوت زبور بیدار ماند🕯 و از عبادت خود خوشش آمد. 💡

قورباغه ای او را صدا زد🐸: ای داوود! تو از یک شب زنده داری خود چنین خوشت آمده اما من چهل سال است زیر این تخته سنگ🌑 زبانم از ذکر خدا باز نایستاده است!! (منبع: مستدرک الوسائل-ج۱ ص ۱۴۲)


لیوان پر از هواست. ☁️ به میزانی که آب در آن می ریزیم از هوای داخل لیوان کم می شود.💧 کم یا زیاد.

امام باقر علیه السلام فرمود هیچ مقداری از کبر به دل راه نمی یابد💘 مگر اینکه به همان اندازه از عقل شخص کاسته می شود.😶 👇کم باشد یا زیاد! (ما دخل قلب امرئ شئ من الکبر الا نقص من عقله مثل ما دخله من ذلک. قل ذلک او کثر-بحار الانوار ج۷۵- ص۱۸۶)

می دانید چرا این طوری است؟💟 

حکم عقل😶 این است که تمام خوبی ها و ارزش ها💐 از آن خداست و ما هیچ نداریم و هیچ نیستیم.🍃 به میزانی که فکر کنیم چیزی داریم و کسی هستیم از عقلمان کم می شود.

حالا به این سوال فکر کنیم که ما کیستیم و چه داریم؟🤔

نمی گذارم آیات مرا بفهمند!

پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۳۸ ب.ظ | مطهر مرتضایی | ۰ نظر

سؤال: برای فهم قرآن📖✔️ چه مقدماتی باید فراهم کنیم؟

پاسخ: صرف، نحو، لغت، معانی و بیان، اسباب نزول، ناسخ و منسوخ و....🔨🔧🔩

تمام این مقدمات را فراهم می کنیم و ممکن است ادای مفسران را هم درآوریم.🗣..ولی خودمان هم می دانیم که از قرآن چیزی نمی فهمیم!😵

از خود قرآن می پرسیم مشکل کجاست؟⁉️💟⛔️

خداوند با صراحت می فرماید: نمی گذارم افراد متکبر آیات مرا بفهمند 😤🚫 (سأصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق-اعراف ۱۴۱)

آیات الهی را که هیچ...خیلی از حقایق دیگر را هم نمی فهمند...چون خود خدا قلب او را مهر می کند😴💤 (کذلک یطبع الله علی قلب کل متکبر جبار- غافر-۳۵)


حافظ چه زیبا گفته که فرد مدعی😏، اسرار عشق و مستی را نمی فهمد لذا بهتر است به او گفته هم نشود!✋

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی/ تا بی خبر بمیرد در درد خود پرستی!😠

توصیه های فراوان عرفا به عشق و عاشقی😍 به خاطر همین است که بت نفس و خودخواهی در عالم عشق و عاشقی با یک انسان کامل به راحتی شکسته می شود. فرد عاشق مدعی و متکبر نیست ...اگر بود پس عاشق نیست!💔

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید. / ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی.👓


درهای آسمان ما را وارد کجا می کند؟ نمی دانیم اما می دانیم هر چه هست خوبی و سعادت است. چرا هر چه در می زنیم درهای آسمان به روی ما باز نمی شود؟؟ جواب: ان الذین کذبوا بایاتنا واستکبروا عنها لا تفتح لهم ابواب السماء


وای بر معارفی که عاقبت امر صاحبش را وارث شیطان کند.📚😧 کبر از اخلاق خاصه شیطان است. او به پدر تو آدم کبر کرد، مطرود درگاه شد.📛 تو که به همه آدم ها و آدم زاده ها کبر می کنی نیز مطرودی🔚❗️ (امام خمینی، چهل حدیث، ص۹۰)

پیام سنگین برای متکبرین

سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۲۸ ب.ظ | مطهر مرتضایی | ۰ نظر

یک پیام میخواهم بنویسم که خیلی سنگین است و دستها می لرزد

درخت زقوم 🌵 غذای گناهکاران است که مثل فلز گداخته در شکم ها می جوشد🌡مثل جوشش آب داغ☀️ (و ندایی می گوید:) او را بگیرید و در وسط آتش پرتاب کنید💥🔥 سپس بر سر او از عذاب جوشان بریزید (و به او گفته می شود) بچش که به پندار خود بزرگ و محترم بودی🙁☹️

ذق انک انت العزیز الکریم...این عین ترجمه آیات ۴۳ تا ۴۹ سوره دخان است...

مثل فلز گداخته در شکم ها می جوشد😣😖

هر کس به پندار خود بزرگ و محترم است حساب آخر کار دستش باشد📃


مثل توپ بود.🏐 بچه ها با آن بازی می کردند و این طرف و آن طرف پرتاب می کردند. ⛹

دقت کردم دیدم جمجمه انسان است! 💀😵بچه ها را دعوا کردم و گفتم این جمجمه یکی از قدیمی های همین روستاست. حرمت دارد!

چاله ای کندم و جمجمه را دفن کردم.⛏

شب در عالم خواب 🕯کسی را دیدم که خیلی از من تشکر کرد و گفت آن جمجمه برای من بود. من کدخدای روستا بودم 👴و خیلی تکبر داشتم.💂 بی حرمتی بچه ها به من بخاطر همان تکبرهایم بود. (سید محسن خرازی، روزنه هایی از عالم غیب، ص۱۶۸)

...و ما احتمال بدهیم محل قبرمان مزبله و آشغالدانی شود!🗑


امام صادق علیه السلام فرمود در جهنم محل خاصی 🚪 برای متکبران وجود دارد به نام سقر...این محل از شدت حرارت 🌡 خود شکایت می کند و اجازه می خواهد که نفس بکشد. 🌬 اما زمانی که تنفس می کند کل جهنم را با آتش خود می سوزاند☀️🔥💥


موشی 🐭 به دنبال گردو می رود و در تله می افتد. 🎣 اما گردوی تله به دنبال خود ضربه فنر آهنی را به همراه دارد. 🔨ضربه پس از خوردن گردو.

قرآن کریم هم می فرماید فساد و تباهی انسان به دنبال برتری طلبی است. للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا (قصص ۸۲). اگر دندان طمع برای تکبر و برتری جویی را کشیدیم، به فساد هم آلوده نمی شویم. (آیت الله حائری شیرازی)😬

رژیم غذایی ضد تکبر

سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۲۷ ب.ظ | مطهر مرتضایی | ۰ نظر

📝دو قاشق صبح ، چهار قاشق ظهر و چهار قاشق شب از شربت اصلی و همچنین ۳۳ قطره صبح ، دو تا ۳۳ قطره ظهر و دو تا ۳۳ قطره شب از شربت دوم ⚗می چکانیم در دهان روح خود.💉

می دانید منظور چیست؟📜 الحمدلله رب العالمین نماز و الحمد لله تسبیحات حضرت زهرا  سلام الله علیها را دقت کرده اید؟📿 الحمدلله یعنی تمام ستایش ها شایسته خداست. آیا به این جمله باور داریم؟اگر داریم آیا ممکن است مانند قارون و پطرس حرف بزنیم؟💭🗯

بد نیست این طور فکر کنیم که خداوند برای درمان خیلی از بیماریها از جمله عجب و غرور این دارو را با دستورالعمل های فوق تجویز کرده که باید روزانه اما تا آخر عمر مصرف کنیم.🕐🕠 اگر یکروز دارو به ما نرسد هلاک می شویم مثل قارون. ☠یا اگر هلاک نشویم نیازمند جراحی خواهیم شد همانطور که پطرس جراحی شد. !✂️🔍


علی بن جعفر پسر امام صادق علیه السلام و برادر امام کاظم علیه السلام و عموی امام رضا علیه السلام در مسجدالنبی می نشست و احادیث فراوانی که از معصومین می دانست برای ما نقل می کرد.

روزی در جلسه درس او نشسته بودیم که کودکی وارد مسجد شد. علی بن جعفر با آن سن و سال برخاست و با شتاب و با پای برهنه و بدون ردا دوید و دست کودک را بوسید. فهمیدیم امام جواد علیه السلام است. وقتی علی بن جعفر به مجلس درس برگشت برخی از شاگردان گفتند: تو عموی پدر او هستی. این طور در برابر او کوچکی می کنی؟

علی بن جعفر گفت ساکت باشید. سپس ریش خود را در دست گرفت و ادامه داد: بله. خداوند این ریش سفید را شایسته امامت ندانست و این کودک را شایسته دانست و به او چنان مقامی داد. آیامن فضیلت او را انکار کنم؟ پناه بر خدا از سخن شما! من غلام او هستم!!

وقتی در حضور امام جواد بود و آن حضرت بر می خاست تا برود ، علی بن جعفر زودتر می رفت و کفش های او را جفت می کرد.!!


ماشین مدل بالایی جلوی پایم ترمز کرد.🚘 تعجب کردم که چنین ماشینهایی برای ما کمتر نگه می دارند. جوان راننده تعارف کرد که حاج آقا بفرمایید. سوار شدم.👋

- حاج آقا می خواستم مشورتی کنم.💭

- بفرمایید.✔️

- همان طور که می بینید سن و سال من بالا رفته ولی هنوز مجردم. تا حالا به خواستگاریهای خیلی خوبی رفته ام ولی هربار خانواده ام مخالفت کردند. اخیرا دختر خیلی خوبی را شناخته ام که از هرنظر مناسب است😍 اما خانواده می گویند یک کوچه تنگ مانع ازدواج است.🚧

- یعنی چه؟

- خانه ما شمال شهر است و در منزل ما به پارک باز می شود اما خانه آن دختر در یک کوچه تنگ و طاقدار است. می گویند در شان ما و فامیلمان نیست چنین جایی رفت و آمد کنیم. 🚏😤

- اگر واقعا این طور است تسلیم حرف خانواده نشو!✋

*علی اکبر مظاهری- جوانان و انتخاب همسر-ص۷۴*


منفورترین مردم شخص متکبر است.😈 امقت الناس المتکبر. این را رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود و فرمود: روز قیامت دورترین شما از من ثرثارون یعنی همان مستکبران هستند↔️

ان ابعدکم یوم القیامه منی الثرثارون و هم المستکبرون-بحارالانوار ج۷۰ ص ۲۳۱⚠️⚠️


وقتی عبدالله بن ام مکتوم که فقیرو نابینا بود🤕😲 وارد مسجد شد و خواست بنشیند مرد ثروتمند👴 با چهره ای اخمو و ناراحت😤 خود را جمع و جور کرد و گوشه ای دیگر نشست تا با عبدالله بن ام مکتوم تماسی پیدا نکند.☝️ رسول خدا فرمود آیا ترسیدی فقر و نابینایی او به تو سرایت کند؟⁉️

-نه یا رسول الله.

- آیا ترسیدی ثروت تو به او منتقل گردد؟❓❕

- نه یا رسول الله.

- پس این چه حرکتی بود که کردی؟

- خطا کردم یا رسول الله و حاضرم برای جبران آن نیمی از ثروت خودم را به او ببخشم.💴💵💶

- عبدالله...شنیدی ؟ او حاضر است نیمی از ثروتش را به تو ببخشد!

....عبدالله بن ام مکتوم جواب عجیبی دارد. ..اما من حاضر نیستم این ثروت را دریافت کنم.✋ زیرا نگرانم خلق و خوی متکبرانه هم با این ثروت به من منتقل گردد!!!💀

دیوانه و فرمان ماشین

سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۲۶ ب.ظ | مطهر مرتضایی | ۰ نظر

دیوانه ای 😎 را فرض کنید که یک حلقه در دست گرفته 📯 و گمان می کند پشت فرمان خودرو نشسته و رانندگی می کند !🏁🚗 تازه فخر فروشی هم می کند و می گوید که خودروی من چنین و چنان!

«مختال فخور» چنین کسی است که نه تنها خیالاتی است بلکه فخر فروشی هم به خیالاتش می کند. خداوند تشبیه جالبی کرده است😉😊.


فرمود: بزرگترین تکبر عبارت است از پست شمردن مردم و کوچک شمردن حق.🗑

عرض کردم یا رسول الله. این دو چیستند؟👈 فرمود: اینکه شخص در برابر حق نادانی کند و از اهل حق بد بگوید. پس هر که چنین کند با خداوند بر سر آنچه برازنده خداست به ستیز برخواسته است.!

و ما می پرسیم این جمله یعنی چه؟🤔

و امام باقر پاسخ می دهد که کبر و بزرگی ردایی است که برازنده خداست و شخص متکبر برسر تصاحب ردای خدا با او می ستیزد.👤

ما: عجب! مگر چنین انسانی هم پیدا می شود؟

...اما یادمان نرود این وصف کسی است که مردم را پست و حق را ناچیز بشمارد...مبادا در ما هم پیدا شود...😳


دو برادر ارث پدر را تقسیم کردند. 👬یهودا بیشتر ثروت خود را در راه خدا و برای مستمندان خرج کرد.🤕🤒 اما پطرس دو باغ میوه خرید.🌳🌲 با نخل هایی🌴 دور تا دور هر یک و نهر آبی میان آنها.💦 از قضا روزی یهودا محتاج پول شد و برای قرض گرفتن💵 نزد برادر رفت. پطرس بجای کمک، شروع کرد به سرزنش: چرا پول های پدر را به باد دادی؟ چرا دور اندیشی نکردی؟ چرا....؟

بعد هم تفاخر به ثروت خود که: ببین چقدر ثروت و خدم و حشم دارم! 💰باغ و بوستانم را ببین. این باغ هیچ وقت نابود نمی شود...قیامتی هم در کار نیست! اگر هم باشد من بخاطر شایستگی هایم خوشبخت تر از این خواهم بود...کهف-۳۵و۳۶🎁

یهودا پاسخ داد:تو هیچ و هیچ کاره ای. خدا همه کاره است. آیا خدایی را که تو را از هیچ به اینجا رسانده فراموش می کنی؟

حرف های یهودا به گوش پطرس فرو نرفت. اما خدا به او فهماند. صاعقه ای نازل شد و باغ میوه را نابود کرد.⚡️🔥 پطرس مبهوت و ناراحت می گفت؛ حیف حیف...کاش مشرک نمی شدم نسبت به خداوند...کهف ۴۲

عاقبت فخر فروش متکبر!😯😦


مشکل از اینجا شروع می شود که خداوند بقدری به او گنج داده بود💰💰 که افراد قوی هیکل از حمل و جابجایی کلیدهای این گنج ها خسته و درمانده می شدند!💪😞 این فرد هم به نصیحت اطرافیان گوش نمی دهد و خدا و روز قیامت را فراموش می کند تا اینکه برای او عذابی نازل می شود و نه تنها گنج ها، بلکه خود او توسط زمین بلعیده می شود.....🌍🕸

نام این فرد قارون است با آن ثروت افسانه ای!👑👑

قرآن کریم غده چرکین بیماری قارون را چنین توصیف می کند: 💉 قارون گفت: این ثروت به خاطر دانشی که نزد من است نصیبم شده است!(آیات ۷۶ به بعد سوره قصص)📖


دقت کنیم ببینیم چند تا از این غده های چرکین در درون ما هست؟💉

- من با استعداد بودم و به خاطر هوش و ذکاوتم به این درجات علمی رسیدم!🗿

- من خودم زحمت کشیدم و با تلاش شخصی ام توانستم این موفقیت را کسب کنم!🏅🎖

- این کار حاصل ابداع و خلاقیت خود من است!🏆

خب کسی نیست به ما بگوید اولا خیلی ها بودند که هوش و ذکاوت و تلاش و خلاقیت بیشتر داشتند ولی به جایی نرسیده اند...پس توفیق ما به خاطر این عوامل نیست و ثانیا کسانی که موفق تر از ما هم بوده اند الان کجا هستند؟....⚰

و آیا قارون نمی دانست که خداوند اقوامی را پیش از او هلاک کرد که نیرومند تر💪 و ثروتمند تر👑 از او بودند؟!! (قصص ۷۸)



متکبر لوچ!

سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۲۵ ب.ظ | مطهر مرتضایی | ۰ نظر

شخصی به یک لوچ دو انگشت سبابه و وسط خود را نشان داد ✌ و گفت این چندتاست؟ لوچ گفت: هههه! خیال کردی میگم هشت تاس؟ نه عزیزم. این چهارتا بیشتر نیست!🖖🙄

بله خنده دار است. اما حکایت حکایت قضاوت هر یک از ما از شخصیت خودمان است. فضیلت خود را دو برابر و بلکه ده برابر و صد برابر می بینیم. یا حتی رذیلت خود را فضیلت می بینیم. شعر:

خویشتن را بزرگ می بینی؟            راست گفتند:یک دو بیند لوچ!!


عضی از دوستان سوال می کنند بلعم باعورا که چند حکایت قبلی بود کیست؟

جواب: وی از علمای بنی اسراییل بوده که دارای معجزاتی نیز بوده ولی به خاطر اینکه حضرت موسی را نفرین می کند مورد غضب خدا قرار می گیرد.

قرآن در موردش می گوید: برای آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولی خود را از آن تهی ساخت و از گمراهان شد. اگر می خواستیم او را با آن آیات بالا می بردیم ولی او خودش به زمین پست خو گرفت و از هوسش پیروی کرد.


اینکه روزه باشیم و افطار خود را به مسکین بدهیم و با آب 🍶 افطار کنیم و دو روز بعد هم افطار خود را 🍗🍛🍲 به یتیم و اسیر بدهیم و گرسنه بمانیم 🍽، البته کلاس و سطح خیلی بالایی دارد و شاید طبیعی است که بگوییم در این کلاس درسی یاد نمی گیریم. یعنی بگوییم انجام چنین کاری از عهده و توان ما خارج است. اما قرآن کریم 📖 درس دیگری از آن کلاس بیان می کند و آن اینکه اهل بیت علیهم السلام علی رغم این ایثار و از خودگذشتگی گفتند: ما از خداوند خائف و ترسانیم ؛ در روزی که عبوس و سخت است. ⚰ لذا این درس را می آموزیم که اگر بهترین اعمال را هم انجام داده ایم نه تنها دچار عجب نشویم بلکه همچنان نگران باشیم که اگر خداوند این عمل را نپذیرد چه خاکی به سر کنیم؟!😧


جلوی آینه مشغول شانه زدن به موهایم بودم. 👱

در منطقه عملیاتی که بیشتر بچه ها کچل می کردند 🙂، موهای من...

صدای خنده آهسته ای مرا به خود آورد.💭 برگشتم. شهید بابایی بود. گفت : الان چند دقیقه است که جلوی آینه ایستادی و موهایت را چپ و راست می کنی؟!🖱 می دانی زیر هر تار مویت یک شیطان خوابیده؟ غرور این موها تو را جلوی آینه نگه داشته و فکر می کنی خوش تیپ تر می شوی. ولی من عمدا سرم را با ماشین چهار تراشیده ام و یک قیافه معمولی به خود گرفته ام. قیافه معمولی (مثل بقیه) هیچ وقت انسان را مغرور نمی کند!


شاید بگویید: مگر نفرموده اند سر و وضع راسته داشته باشیم ؟ پس چرا شهید بابایی گفته موها را بتراشیم؟🤔

اما سخن شهید بابایی مربوط به مغرور شدن ناشی از راستگی است. اگر همین خوش قیافه بودن موجب غرور ما شود قیافه معمولی بگیریم. 😄 همچنین مصادیق دیگر:

بله! فرموده اند مرکب خوب و خانه بزرگ داشته باشید.🚘 🏣 اما اگر با اینها مغرور می شویم باید مرکب و خانه معمولی داشته باشیم.🏡🚖 ماشین و خانه معمولی انسان را مغرور نمی کند. پس ما برای خود جمله زیر را کامل کنیم؛

بله! فرموده اند...................................اما اگر...........................، .........................!


فرض کنید ده نفر هم قد و اندازه کنار هم ایستاده اند . حال یک نفر می رود روی باسکول یا وزنه سنج قرار می گیرد.🕰 آیا معقول است که این فرد خود را بالاتر و بزرگتر از دیگران ببیند؟هرگز! چون این برتری از خود شخص نیست بلکه روی وزنه سنج رفته تا وزن او مشخص شود.⚖

نعمت های دنیایی هم مثل همان وزنه سنج هستند که اگر زیر پای ما قرار بگیرند ، نباید تصور کنیم که از دیگران بالاتر و برتر هستیم. نعمت های دنیا برای این در اختیار ما قرار می گیرند که وزن دقیق ایمان ما مشخص شود  (آیت الله حائری شیرازی)📉

حکایت سه قسمتی درباب عجب

سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۲۴ ب.ظ | مطهر مرتضایی | ۰ نظر

یک حکایت سه قسمتی✨ می خواهم نقل کنم...پس لطفا هر سه قسمت را پشت سر هم مطالعه کنید. جالبه!☘

شخصی مقابل پیرزنی زشت قرار می گیرد 😑 و شخص دیگر در مقابل یک زن زیبا. 🙄هر چه آن زن زیباتر باشد خطر گناه بیشتر است🔥

کسی که کمالات ندارد به خودش هم علاقه ای ندارد و باورش نمی شود که کسی است. زودتر می تواند از خودش دل بکند و راحت تر تواضع می کند.😞 همانطور که یک مرد از یک پیرزن زشت به راحتی می تواند دل بکند. اما وقتی کمالاتی کسب شد، نفس فریبنده و شخص سریعتر فریفته می شود (آیت الله حائری شیرازی)

این حکم را شنیده اید که دو نفر مرد و زن نامحرم حرام است در یک اتاق یا محیط در بسته حضور یابند 😓😓، هر چند به عبادت مشغول باشند 📿، چون خواه ناخواه نفر سوم آنها شیطان است😈. این حکم در تمام رساله های عملیه آمده و سند آن هم حدیثی از امیرالمومنین علز علیه السلام است که فرمودند:...(مستدرک الوسایل ج۱۴ ص ۲۶۵)

قسمت سوم: با ترکیب تمثیل و حکم فوق به این نتیجه می رسیم که خلوت کردن ما با چهره مثبت شخصیت خودمان😇😊 مانند خلوت دو نفر نامحرم خطرناک است.🤕 هر چه چهره مثبت شخصیت ما زیباتر ، یعنی فضایل ما بیشتر، امکان نقش آفرینی شیطان و گرفتار عجب شدن بیشتر!👀💖


بُشربن منصور نماز می خواند.📿 کسی او را تماشا می کرد و سجده های طولانی او را می ستود😯 و آفرین می گفت. نماز بشر تمام شد و گفت:

از نماز من تعجب نکن✋ و نسبت به خوبی آن مطمئن نباش.😔 من کسی را می شناسم که وقتی به نماز می ایستاد فرشتگان صف در صف می ایستادند و به او اقتدا می کردند ولی اکنون در حالی است که دوزخیان هم از او ننگ دارند😒

- او کیست؟

- ابلیس!😡


امام جمعه زنجان و بعضی از محترمین تهران آمده بودند منزل ما. در دلم گذشت که بله...من به جایی رسیده ام که شخصیت های بزرگ به دیدنم می آیند. آن شب حالت عجیبی داشتم. حس کردم که معنویتی ندارم و در ظلمات به سر می برم. 🌑 تضرع و زاری کردم که اگر خطایی کردم خدا من را ببخشد. 😭 در عالم معنا «بلعم باعورا» را به من نشان دادند و به من گفتند اگر حالت عجب و خودپسندی تو ادامه پیدا می کرد مثل او می شدی!💨خاطره از شیخ رجبعلی خیاط


روزهای جمعه جلسه داشتیم. 🗓 بعد از جلسه سفره انداختند برای ناهار.🍲🍲 یک قالب کره خوب در وسط سفره قرار داشت که توجه همه را به خود جلب کرده بود.🍮 به ذهنم آمد که این سفره و اصل مجلس به خاطر من است و دیگر رفقا به خاطر من دعوت شده اند. 😏 بنابراین من به خوردن این کره اولویت دارم. با این اندیشه قدری نان برداشتم و تا خواستم دست دراز کنم تا از آن کره بردارم دیدم بلعم باعورا 💀 در گوشه اتاق نشسته و به من می خندد. 

نان خالی را در دهان گذاشتم!

این خاطره ای از شیخ رجبعلی خیاط بود. خوب است عکسی از او را قاب کنیم و بزنیم دیوار یا بگذاریم سر میز تا همیشه جلوی ما باشد🏗...البته عکس شیخ رجبعلی را نه! بلکه عکس بلعم باعورا را! در حالی که دارد به ما می خندد. همیشه نیازمند چنین عکسی هستیم.


معتمدالدوله حاج فرهاد میرزا در زمینه ادبیات فارسی سواد زیادی داشت اما در عربی نه. روزی ادعا کرد: هر کس یک غلط از من بگیرد 🖍 به او یک سکه طلا جایزه می دهم!💰

روزی در دفتر خود نشسته بود و نامه ای را به نوکر خود داد و گفت : برو نزد فلانی این نامه را ممهور کن و بیاور. طلبه جوانی که در دفتر حاضر بود گفت : حضرت اجل! لطفا یک سکه بدهید ؛ 👆 زیرا کلمه مهر فارسی است و نباید آن را به صیغه اسم مفعول درست کرد. لذا باید می گفتید مهر کن یا مختوم کن.

یک سکه را داد. خواست خطایش را توجیه کند گفت: امروز حالم خوب نیست. آهای غلام! قدری خاکشیر حاضر کن بخوریم. طلبه گفت : لطفا سکه دوم را هم بدهید. ✌ خاکشی صحیح است نه خاکشیر. ابتدا شک کرد و نگاهی به لغت نامه انداخت. حق با طلبه بود. سکه دوم را هم داد و گفت : احسن به شما...احسن. طلبه گفت سکه سوم را هم مرحمت کنید.👌 چون احسنت صحیح است نه احسن. سکه سوم را هم با شرمندگی داد و گفت من از ادعایم برگشتم. 😁

هیولای زشت تکبر!

سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۲۲ ب.ظ | مطهر مرتضایی | ۰ نظر

جمعیت شکافته می شود و کوچه باز می کنند‌ برای ما🎉. به طرف اتومبیل می رویم. یک بنز آخرین سیستم مشکی رنگ و ضد گلوله⚫️ ، یک آقای اتو کشیده در را برای ما باز می کند. می نشینیم. فلاش صدها دوربین کار می کند📸📸. چشممان اذیت می شود. ! دکمه را می زنیم، شیشه دودی رنگ بالا می آید. می گوییم برو. و ماشین با غرشی از جا کنده می شود و حرکت می کند💥. چند موتورسوار با کلاه ایمنی و لباس چرم مشکی در چهارطرف ما حرکت می کنند و ابهت دو چندان به ما می دهد که مردم کوچه و بازار را مبهوت خود کرده است.😮 ماشین پشت چراغ می ایستد. نگاه می کنیم می بینیم کسی صورتش را نزدیک کرده و می خواهد داخل ماشین را تماشا کند… او را به شکل حیوان عجیبی می بینیم. …اول فکر می کنیم چشم برزخی ما بازشده، اما وقتی دقت می کنیم… می بینیم تصویر خود ماست که در شیشه دودی منعکس شده است...چه هیولای زشتی شده ایم ما!!👺


معمولا این طور فکر می کنیم که عجب و غرور نسبت به کارهای پسندیده است،👏 اما همیشه این طور نیست. صبح عاشورا یادتان هست؟🔥 عمر سعد اولین تیر را در کمان گذاشت و به سمت خیمه های اهل بیت علیهم السلام پرتاب کرد. 🏹 از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید...😈 به اطرافیان گفت بروید به امیر عبیدالله بن زیاد خبر دهید اولین تیر را در این جنگ من پرتاب کردم...من!

پس ممکن است کسی بدترین کار را خوب بشمارد و نسبت به انجام آن از خودش راضی باشد!🦂


-یکی از بزرگان می فرمود در مسائل علمی و معنوی 📚حالتی برایم پیش آمد که خیال کردم بله. ما هم برای خودمان کسی شده ایم! فکر کردم به جایی رسیده ام. مشرف شدم مشهد مقدس و از امام رضا علیه السلام خواستم مرا به خودم بشناساند که چه کسی هستم.🗓 شاید توقع داشتم حضرت مهر تایید بزند که بله. تو به درجات مهمی نایل شده ای. 📌

وارد حرم شدم و در حیاط یکی از صحن ها زیارت خواندم📖. در همین حین زن برادرم را دیدم. دنبالش رفتم تا بگویم ما هم مشهد هستیم و به برادرم خبر دهد. قدری که نزدیک شدم او را به اسم صدا زدم. یکدفعه زن برگشت و نگاهی به من کرد و گفت:خیلی خری! 🐴و به راه خود ادامه داد. خیلی شرمنده شدم و فهمیدم دیگری را به جای عیال اخوی گرفته ام.😅 چند لحظه بعد یادم افتاد که از حضرت رضا علیه علیه السلام خواسته بودم مرا به خود معرفی کند. رو کردم به گنبد طلایی حضرت و عرض کردم: آقا متشکرم که از زبان آن زن مرا به خود معرفی کردید!!

سرم را انداختم پایین و از حرم خارج شدم.


لاه رنگارنگی داشت.🎨 نزدیک شد و کلاه خود را به علامت احترام برداشت. 👴

-تو کیستی؟

-من ابلیسم. 👺

-این کلاه چیست که بر سرت داری؟

-با رنگ زرق و برق این کلاه مردم را اسیر می کنم.😷🤐😲

-انسان با چه گناهی اسیر تو می شود و می توانی افسارش را بگیری و به هر جایی بکشی؟

- با سه گناه. وقتی از خودش خوشش بیاید. وقتی عمل صالح خود را زیاد بشمارد. وقتی گناه خود را کم و کوچک بشمارد. (اصول کافی. ج ۲ ص ۳۱۴)

این گفتگو مکالمه شیطان بود با حضرت موسی علیه السلام که پیامبر  آن را نقل فرموده.

حالا می فهمیم حکمت جمله آن زن را. 🐴 گرفتار عجب شویم افسارمان را داده ایم به شیطان.


می گوید: دعا کردم مستجاب نشده.

به قیافه اش نگاه می کنیم می بینیم شش تیغه، سیبیل چخماقی، گردنبند طلا و ...😶

با خود می گوییم: رد شدن دعای او تعجب ندارد اما رد شدن دعای خود ما تعجب دارد!🙄

اهل معنا گفته اند این علامت عجب است! 

علامت دیگر این است: فکر می کنیم عباداتی که انجام داده ایم درست و دقیق است ولذا توقع پاداش داریم. ممکن است کارهای ما خیلی مخفیانه و مخلصانه هم انجام شود اما از خدا توقع داریم که به ما پاداش اخروی بدهد. توقع طلبکارانه😇...نه امید!🕯🕯


برخی از مدیران را دیده اید؟ فهرستی دارند به نام چک لیست که مثلا در ارزیابی و نظارت کیفیت و عملکرد ابعاد مختلف کارخانه ، هر موضوع را بررسی می کنند و جلوی آن موضوع در چک لیست خود علامت می زنند. 

حالا خوب است ما هم چک لیست عجب آزمایی زیر را برای خود کامل کنیم (حکمت ۱۵۰ نهج البلاغه نیز در تدوین این چک لیست به ما کمک می کند. )

◽️از مستجاب نشدن دعای خود تعجب می کنیم.

◽️دیگران را اهل فضیلت نمی دانیم

◽️از مکر خدا خود را ایمن می دانیم

◽️توصیه و نصیحت دیگران را به سختی قبول می کنیم

◽️موعظه بر ما گرا‍ن است

◽️مردم را کوچک و حقیر می شماریم

◽️کار نیک دیگران را هر چند بزرگ باشد کوچک می شماریم

◽️کار نیک خود را هر چند کوچک باشد بزرگ می شماریم.

◽️خطای دیگران را هرچند کوچک باشد بزرگ می بینیم